English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3735 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
debit note U صورتحساب بدهی
conversion U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
ro U ترمینال کامپیوتری که فقط داده نمایش را می پذیرد , وارسال نمیکند
bills U تهیه کردن صورتحساب
bill U تهیه کردن صورتحساب
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
invoiced U صورتحساب
invoice U صورتحساب
invoices U صورتحساب
invoicing U صورتحساب
tab U صورتحساب
bill U صورتحساب
tabs U صورتحساب
bills U صورتحساب
account statment U صورتحساب
bill nye U صورتحساب
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
statement U صورتحساب اعلامیه
billing U صدور صورتحساب
a hefty bill U صورتحساب سنگینی
bank statements U صورتحساب بانکی
bank statement U صورتحساب بانکی
statement U کشف صورتحساب
bills U قبض صورتحساب
bills U صورتحساب دادن
Please bring me the bI'll. U صورتحساب رابیاورید
statements U کشف صورتحساب
bill U صورتحساب دادن
statements U صورتحساب اعلامیه
banker's bill U صورتحساب بانکی
bill U قبض صورتحساب
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
freight note U صورتحساب هزینه حمل
invoice U فاکتور فروش صورتحساب
invoiced U فاکتور فروش صورتحساب
invoices U فاکتور فروش صورتحساب
consular invoice U صورتحساب با مهرکنسول گری
invoicing U فاکتور فروش صورتحساب
billed U ثبت شده در صورتحساب یا لیست
How much is my telephone bill? U صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll . U حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
Befor I knew it , the hotel bI'll was sent . U هنوز هیچه نشده صورتحساب هتل را فرستادند
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
lay down U تنظیم کردن
classifying U تنظیم کردن
regularizes U تنظیم کردن
attending U تنظیم کردن
attend U تنظیم کردن
to put in to shape U تنظیم کردن
adjusting U تنظیم کردن
tunes U تنظیم کردن
regularizing U تنظیم کردن
tune U تنظیم کردن
attends U تنظیم کردن
regiment U تنظیم کردن
adjusts U تنظیم کردن
regiments U تنظیم کردن
lineup U تنظیم کردن
regulating U تنظیم کردن
regulates U تنظیم کردن
adjust U تنظیم کردن
regularised U تنظیم کردن
adjustments U تنظیم کردن
formulates U تنظیم کردن
set up U تنظیم کردن
make out U تنظیم کردن
regulated U تنظیم کردن
adjustment U تنظیم کردن
formulate U تنظیم کردن
calibrated U تنظیم کردن
redact U تنظیم کردن
formulated U تنظیم کردن
to set out U تنظیم کردن
formulating U تنظیم کردن
regulate U تنظیم کردن
to make out U تنظیم کردن
regularises U تنظیم کردن
classify U تنظیم کردن
to draw out U تنظیم کردن
classifies U تنظیم کردن
regularising U تنظیم کردن
regularized U تنظیم کردن
frame U تنظیم کردن
calibrates U تنظیم کردن
regularize U تنظیم کردن
calibrating U تنظیم کردن
to draw up U تنظیم کردن
calibrate U تنظیم کردن
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
consulage U هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
ranging U تنظیم کردن اسلحه
spot U تنظیم تیر کردن
reconstituting U تنظیم مقیاس کردن
reconstitutes U تنظیم مقیاس کردن
draw up U کارها را تنظیم کردن
reconstituted U تنظیم مقیاس کردن
preset U از پیش تنظیم کردن
adjustments U تنظیم و میزان کردن
spots U تنظیم تیر کردن
ranging U تنظیم تیر کردن
tune up U موتور را تنظیم کردن
pre-set U از پیش تنظیم کردن
pre-sets U از پیش تنظیم کردن
pre-setting U از پیش تنظیم کردن
reconstitute U تنظیم مقیاس کردن
set the clock U ساعت را تنظیم کردن
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
replenishing U تنظیم کردن روغن سلاحها
zeros U روی صفر تنظیم کردن
zeroes U روی صفر تنظیم کردن
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
zero U روی صفر تنظیم کردن
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
replenishes U تنظیم کردن روغن سلاحها
replenish U تنظیم کردن روغن سلاحها
order U سفارش دادن تنظیم کردن
sight in U تنظیم کردن دید در تفنگ
replenished U تنظیم کردن روغن سلاحها
checks U او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check U او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checked U او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
set U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
pressurizes U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
piloted U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
mount U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
pressurizing U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
timing U تنظیم زمان عمل کردن موتور
pilot U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pilots U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
setting up U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
sets U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
pressurises U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
mounts U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
pressurize U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
zeroes U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
zeros U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero beat U تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
adjusting U تعدیل کردن تنظیم کردن
edited U تصحیح کردن تنظیم کردن
aligning U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned U تنظیم کردن تطبیق کردن
edit U تصحیح کردن تنظیم کردن
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
aligns U تنظیم کردن تطبیق کردن
controls U نظارت کردن تنظیم کردن
control U نظارت کردن تنظیم کردن
align U تنظیم کردن تطبیق کردن
controlling U نظارت کردن تنظیم کردن
adjusts U تعدیل کردن تنظیم کردن
to tune in TV [radio] U روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
zeroes U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
Recent search history Forum search
1Potential
1gorse melatonin
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1may fader good
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com